نیکا، هدیه اسمانی

حکایت ما و نیکا

1396/2/3 17:37
58 بازدید
اشتراک گذاری

درست موقعی که داشتم خودم رو برای دفاع از پایان نامه آماده میکردم با انجام یک سونو گرافی برای کشف بیماری به وجود نیکا توی شکمم پی بردم. ترازوی احساساتم در برابر سیل هیجانات به نوسان افتاده بود و تصمیمی برای توقف حرکاتش نداشت خوشحالی از اینکه علایم من مربوط به بیماری نیوده و ارحتی از اینکه امادگی در وجود خودم نمی دیدم و دو هفته به دفاعم مونده بود.

از طرفی موج خوشحالی تو چشمای امیر بهم حس طراوت میداد امیری که یکسال بود همش از ارزوی داشتن یه خواهر حرف میزد البته این خواهر ناز داشت و خریدار بسیار.

از اولش رشد ناکافی بتا سه بار بصورت یک در میون منو به ازمایشگاه کشوند و بعد درهفته 11 غربالگری مشکوک به سندروم داون و در غربالگری دوم تایید احتمال سندروم داون. بعد از اون عمل امنیوسنتز و کاریوتایپ و بعدش ضربان ضعیف قلب و اکوکاردیوگرافی قلب جنین و همه اینا به سادگی اتفاق نیفتاد و سیلی از استرس و دلهره داشت انگار زمان بعد از یک تشخیص ناهنجاری متوقف میشد و در انتظار جواب آزمایشها فسیل میشدیم.

از زمانی که سر و کله ش پیدا شد سه بار مسافرت رفتیم یه بار برای دفاع و یه بار امنیوسنتز تو تهران و یه بارم اراک برای الکتروکاردیوگرافی قلب. و خوشبختانه همه چی سالم و خوب بود و جنسیت این دختر نازک نارنجی هم تو آمنیوسنتز معلوم شد و 28 اسفند95 از مرکز ژنتیک دکتر کریمی نژاد زنگ زدن و گفتن این کوچولوی شیطون یه دختر سالمه.و به پیشنهاد دایی جانش اسم نیکا رو براش انتخاب کردیممحبت

که چند روز بعدش یعنی 96/1/6 هم سونوی انومالی رفتم و همه چی خوب بود.

بعد از عید بابایی و داداش امیر رفتن براش چهارتا النگو خریدن و یه عالمه لباس مارکخندهالان تو هفته بیست و سوم به سر میبریم و خداکنه بامبولاش تموم شده باشه. حالا نوسان فشارخون و قند رو فاکتور میگیریم.

شادی امیر با هیچی قابل وصف نیست خدا کنه همینجوری علاقه ش به اجیش پررنگ بمونه.

امروز تصمیم گرفتم یه وبلاگ برای نیکا بنویسم تا مثه داداشش یه البوم از خاطرات و تصاویرش داشته باشه

آدرس وبلاگ داداش امیر www.amir89. niniweblog.com

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)